به گزارش خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام محمدحسین ایراندوست، به مناسبت سالروز درگذشت مرحوم آیت الله سید محمدکاظم یزدی صاحب عروه در ۲۸ رجب، یادداشتی تحت عنوان «نقاط قُوّت سید محمدکاظم یزدی از منظر مقام معظم رهبری» را در اختیار رسانه رسمی حوزه های علمیه قرار داده است:
علامه سیدمحمد کاظم یزدی، متولد سال ۱۲۴۸ قمری در یزد ، مسایل مشکل و پیچیدهی فقه را با بیانی روان و ساده و با استدلال قوی ومحکم عرضه میکرد. وی پس از ارتحال میرزای بزرگ شیرازی و آخوند خراسانی، زعیم عالم تشیع گردید و علاوه بر ایجاد بناهای خیریه، مراکز عام المنفعه و نیز تأسیس مساجد و مدارس ، آثار فراوانی از خود به جای گذارد. کتاب شهیر عُروَةُالوثقی اثر این مرجع بزرگ دینی است که ، ابواب فقه را به روشی بدیع شرح داده است. ایشان سرانجام در ۸۹ سالگی در ۲۸ رجب ۱۳۳۷قمری به لقای معبود شتافت و در حرم مطهر امام علی(ع) به خاک سپرده شد. به مناسبت سالروز رحلت ایشان، به نقاط قُوّت این عالم جلیل القدر از منظر مقام معظم رهبری اشاره می شود.
مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای ستاد برگزاری کنگرهی بزرگداشت علامه آیتالله سید محمد کاظم طباطبایی یزدی (ره) در تاریخ ۲۲ خرداد ۱۳۹۱، بیاناتی فرمودند و به نقاط قُوّت و جهات برجستگی مرحوم آسیّد محمّدکاظم یزدی اشاره کردند[i] که می توان این نقاط قوت را بر اساس سخنان ایشان چنین توصیف کرد:
۱- تسلّط و تبحّر و مهارت فقهی
در مقدمه ای که بر اولین شرح بر «العروة الوثقی» نوشته شده ، یعنی کتاب «مستمسک العروة الوثقی» تالیف آیتالله سید محسن طباطبایی حکیم ، چنین ذکر شده است که کتاب پر ارزش عروة الوثقی از سیّد محمّدکاظم یزدی، از حیث دقت و تحقیق، به گونهای است که در حوزهها محور درسی بسیاری از فقها قرار میگیرد، اما قبلا محور درسهای فقهی علما، کتابهایی مثل «شرایع الاسلام» و «تبصرة المتعلمین» بود. ولی با ظهور کتاب عروة الوثقی، این کتاب ارزشمند محور درسی حوزههای علمیه گردیده و شروح و تعلیقات زیادی بر آن نگاشته شده است[ii].
این نکته ناشی از مهارت فقهی و تسلط سیّد محمّدکاظم یزدی بر ابواب فقهی بود. رهبر معظم انقلاب در این زمینه ترجیح و تجلیل مرحوم آخوند خراسانی از علامه سیّد محمّدکاظم را دلیل این مهارت دانسته و چنین فرموده است:
« یکی تسلّط و تبحّر و مهارت فقهی این مرد است؛ فقیه انصافاً بزرگی است. آن طور که خواندم من در همین نوشتجات – هم کتاب مرحوم مُنذر، هم بعضی جاهای دیگر این را نقل کردند – مرحوم آخوند خراسانی که مستغنی از تعریف و توصیف است، ایشان را از لحاظ فقهی بر همه ی معاصرین خودش ترجیح میدهد.[iii]»
و در ادامه می افزاید:
« یعنی یک ترجیح واضحی را مرحوم آخوند نسبت به ایشان قائل است. این خیلی چیز مهمی است. یک معاصری آن هم در حدّ مرحوم آخوند خراسانی، اینجور یک معاصر خودش را مثلاً تجلیل کند، تعظیم کند؛ این خیلی مهم است. بنابر این جنبه ی علمی ایشان خیلی به نظر من برجسته است. هم در عروه این معنا واضح است، هم در حاشیه ی مکاسب این معنا واضح است. این یک جهت است در شخصیّت این بزرگوار.[iv]»
ضمنا ایشان در برتری کتاب عُروَةُالوثقی و حاشیه ایشان بر مکاسب، نکاتی چون « اتقان استدلال» و « جامعیت سخن» و «احاطه بر ابواب فقهی» را مطرح نموده و به ضرورت جمع آوری مبانی فقهی مرحوم سیّدتوصیه کردند:
«کتابهای مرحوم سیّد محمدکاظم یزدی، از بس رائج بوده چاپ شده؛ عمده عروه است که الی ماشاءالله چاپ دارد؛ بعد هم حاشیهی مکاسب است که مجموعاً بهترین حاشیهی بر مکاسب، حاشیه ی سیّد است؛ اگر چه بعضی از حواشی دیگر امتیازات خاص خودشان را دارند، امّا بر روی هم که نگاه کنیم، از لحاظ اتقان استدلال، جامعیّت، پختگی فقهی، احاطه ی به ابواب گوناگون و استفاده ی از آنها در تنقیح مسئله، انصافاً حاشیه ی سیّد بی نظیر است. خب، این کتابها به خاطر اینکه مورد توجّه بوده و ارزش ذاتی داشته، خودش رائج شده و احتیاج به این نبوده که مثلاً تجدید چاپ بشود. به کتاب «تعادل و تراجیح» هم نباید گفت رساله، کتاب مفصّلی است، آن هم اخیراً چاپ شده، ظاهراً دو سه سال بیشتر نیست که من دیدم چاپ شده؛ یا سؤال و جوابهای سیّد... اینها کتابهای خیلی خوبی است که منتشر بشود؛ لکن به نظر من در کنار اینها، تعمّق و تحقیق در مبانی فقهی سیّد لازم است؛ چون کتاب عروه کتابی است که حرفهای جدید در آن هست، حرفهای تازه در آن هست؛ مبانی فقهی سیّد جمع بشود.[v] »
۲- پارسایی ، تقوا و ورع :
گزارشات تاریخی در دوران مشروطیت بر پارسایی و ورعِ سید دلالت دارد. قطعا یکی از بازتاب های حمایت سید از شیخ فضل الله نوری، آزار و اذیت مشروطه طلبان بود. یک روز مرحوم سید یزدی در حرم حضرت علی علیه السلام دعای سمات می خواند، ناگاه یکی از روحانیان مشروطه طلب که سیگار می کشید، رفت و سیگارش را گذاشت پشت گردن آقا سید محمد کاظم یزدی. او گردنش سوخت و یک نگاهی کرد و هیچ نگفت. بعدها همان شخص دستش قانقاریا پیدا کرد و دستش قطع شد.[vi]
در موارد زیادی نقل شده که مشروطه طلبان زمانی که سید در جمع حاضر می شد ، به ایشان اسائه ادب نموده و سعی می کردند با زخم زبان و دادن نسبت های ناروا، سید را وادار به عکس العمل کنند؛ ولی ایشان در تمام این موارد، با پارسایی و پرهیزکاری و صبر ، خونسردی خود را حفظ نموده و از خود سعه صدر نشان می داد.
حتی احمد کسروی در کتاب «تاریخ مشروطه» با اینکه به جهت بغض و عداوتی که به وی داشت، می کوشید تا شخصیتی وارونه و دنیاگرایانه از آیت الله سید یزدی ارائه دهد. تا جایی که گفت «سید کاظم جز سود خود نمی جُست[vii]» اما با اینحال کسروی این برخورد صبورانه آیت الله سید یزدی در برابر مشروطه خواهان را ناخواسته منعکس کرده و می گوید که به دنبال موضع گیری صریح سید، یک کار بیخردانه ای از سوی مشروطه خواهان رُخ داد . و آن اینکه نوشته «بیم آمیزی» دال بر ترور سید که بر روی آن تصویر دو عدد ششلول کشیده بودند و شبانه به در صحن حرم مقدس چسبانیدند.[viii]
اکثر نویسندگان تصریح کردند که آیت الله سید یزدی ، همواره از مرجعیت گریزان بود. نقل می کنند که ایشان در ابتدا از پذیرش مرجعیت اجتناب می ورزید. مردم و علمای نجف ، پس از رحلت آیت الله میرزای شیرازی ، با اصرار از سید خواستند تا مرجعیت را بپزیرد. پس از رحلت میرزا عده زیادی از مردم ، مجلس ترحیم اقامه کردند. به طور معمول اگر عالمی بزرگ، برای مرجعِ از دست رفته مجلس ترتیب دهد، مدّعی مرجعیت شناخته می شود. سید محمد کاظم پس از فوت میرزای شیرازی از این عمل اجتناب ورزید و به مسجد سهله رفت و مجلس ترحیم ترتیب نداد. این تقوا و تواضع و فروتنی سید باعث شد که مردم به تقوای وی، بیش از پیش پی ببرند.[ix]
مقام پارسایی و تقوا و پرهیزکاری آیت الله سید محمدکاظم یزدی، مورد تأکید و توجه رهبر معظم انقلاب است. ایشان در بیاناتی فرمودند :
« یک جهت دیگر، آن جهت تقوایی و ملاحظات فردی و شخصی و جهات معنوی است که این هم در نقلهای فراوانی که از ایشان میشود، واضح است. حتّی در همین قضیّه ی مشروطه، مرحوم آسیّد محمد کاظم جزو اولین کسانی است که مشروطه را امضاء کرد و قبول کرد در اول کار. وقتی مرحوم شیخ فضل الله نوری نوشت که یک چنین کاری در تهران دارد انجام میگیرد، جزو اولین کسانی که این را امضاء کردند و قبول کردند، مرحوم آسیّد محمد کاظم بود. بعد که اساسنامه – یعنی همان قانون اساسی – مطرح شد، ایشان گفت که من باید قانون اساسی را ببینم، من باید این که بنا است تأیید بکنم را ببینم. مرحوم آشیخ فضل الله از تهران نوشت که ما دیدیم، درست است، خوب است. خب، آشیخ فضل الله هم معاصر اینها بود، هم دوره ی اینها بود، مرد بزرگی بود، به او اطمینان داشتند. ایشان گفت نه، من خودم باید ببینم! این نهایت اهتمام این مرد را نشان میدهد که با اینکه کسی مثل شیخ فضل الله نوری که مورد قبول اینها بوده تأیید میکند، ایشان میگوید من باید ببینم؛ چون کار، کار بزرگی است، میفهمیده که کار ریشه دار و دنباله داری است، نمیشود این را با سهل انگاری از سر گذراند؛ ... خود مرحوم شیخ فضل الله سر قضیه ی متمّم قانون اساسی چه کشید در تهران! آخرش هم چه شد؛ هم ایشان، هم مخالفین ایشان از علمای بزرگ، به چه وضعی دچار شدند. این دقّت و احتیاط این مرد را نشان میدهد در امر دین. این به نظر من خیلی مهم است. با اینکه فشار هم زیاد بود ... ایشان ایستاد. این هم جنبه ی تقوایی و معنوی این مرد.[x]»
۳-آمادگی برای جهاد و شهادت:
اشاره شد که موضع تند برخی مشروطه خواهان در برابر آیت الله یزدی، به چند صورت انجام می گرفت . گاهی با آزار و اذیت فیزیکی در برابر مردم او را اذیت می کردند. و گاهی او را به قتل و ترور تهدید می کردند. در این مورد آیت الله سید یزدی کاملا آماده شهادت بود. در گزارشات تاریخی، نقل شده که:
روزی یکی از اهالی یزد به بهانه پرسشی خدمت سیّد یزدی رسید و به محض حضور، نامه ای دالّ بر تأیید مشروطه جلوی آقا نهاده و با تهدید اسلحه خواستار امضای آن شد. سید سینه را سپر کرده و گفت: «من سال هاست آماده شهادتم.»
بدنبال تصرف کشور لیبی توسط قوای ایتالیایی و نیز هجوم قوای روس و انگلیس به ایران، آیت الله سید یزدی در سال ۱۳۲۹ق فتوایی صادر کرد. و در آن تصریح می کند که : « بر عموم مسلمانان، از عرب و ایرانی، واجب است که خود را برای عقب راندن کفار از ممالک اسلامی مهیا سازند و از بذل جان و مال در راه بیرونراندن نیروهای ایتالیا از طرابلس غرب و اخراج قوای روس و انگلیس از ایران هیچ فروگذار نکنند[xi]» در جریان ورود نیروهای انگلیسی به خاک عراق، مرحوم سید یزدی نقش سیاسی فعالی را در رهبری نیروهای مقاومت در برابر استعمارگران عهدهدار شد و نیروهای مقاومت را به رهبری فرزندش (سید محمد طباطبایی یزدی) به سوی نیروهای انگلیس رهسپار کرد و طبق برخی گزارشات ، ایشان فرزند خویش را در این زمان از دست داد.
رهبر معظم انقلاب به همین نکات اشاره داشته و در مورد ارتحال فرزند سید هم اظهار نظر می فرماید:
«جنبه سوم هم ، جنبه ی آمادگی برای جهاد است. قضایای مبارزه ی با انگلیسهای اشغالگر و جنگی که در عراق اتفاق افتاد، بر محور مرحوم آسیّد محمد کاظم یزدی میگردد. ایشان پسر خودش – مرحوم سید محمد – را فرستاد؛ البته مرحوم سید محمد در جنگ به شهادت نرسید، بعداً از دنیا رفت؛ لکن فرزند خودش را فرستاد. بزرگانی از علما آن وقت بودند... اما محور پسر مرحوم آسیّد محمد کاظم بود که همه به عنوان شخصیّت برجسته ای دنبال او بودند. آمدند در مناطق جنوبی عراق – در همین مناطق مرزی ایران – جنگیدند، مبارزه کردند. من آن سفری که رفته بودم خوزستان چند سال قبل از این، چند پیر مرد از بازمانده های دوران آن جنگ آمدند در یک جلسه ای با من ملاقات کردند، پرچم آن جنگ را برای ما آوردند – یک پرچم مندرس شده ی فرسوده ای بود – آن را دادند، گفتند این پرچم مرحوم سید محمد کاظم یزدی است؛ عربهای خوزستانی خودمان به نسبت این پرچم به این بزرگوار توجه داشتند. بنابراین ایشان شخصیت جامع الاطراف بزرگی بوده. اگر در قضیه ی مشروطه نظر ایشان تأمین میشد و آن شرطی که ایشان گذاشته بود تحقق پیدا میکرد، بنده گمان میکنم مسیر مشروطه عوض میشد؛ یعنی آدم احتمال میدهد که مسیر مشروطه عوض میشد، سهل انگاری هایی که انجام گرفت انجام نمیگرفت.[xii]»
پی نوشت ها:
[i] - به نقل از سایت رهیر معظم انقلاب به نشانی : https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=۲۲۱۸۵
[ii] - الحکیم، السید محسن، مستمسک العروة الوثقی ، ط بیروت ، ج : ۱ ، ص : ۳
[iii] - بیانات در دیدار اعضای ستاد برگزاری همایش علامه سید محمد کاظم طباطبایی یزدی
[iv] - همان
[v] - بیانات در دیدار اعضای ستاد برگزاری همایش علامه سید محمد کاظم طباطبایی یزدی
[vi] - شکوری، ابوالفضل، خط سوم در انقلاب مشروطیت ایران ، سال انتشار: ۱۳۷۱ ، چاپ اول
[vii] - کسروی، احمد، تاریخ مشروطه ایران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۳، ص ۳۸۱
[viii] - کسروی ، احمد، تاریخ مشروطه ایران، ص ۳۸۱.
[ix] - بذرافشان، مرتضی ، سید محمدکاظم یزدی فقیه دوراندیش، ص ۴۲
[x] - بیانات در دیدار اعضای ستاد برگزاری همایش علامه سید محمد کاظم طباطبایی یزدی
[xi] - دوانی، علی ، نهضت روحانیون ایران، بنیاد فرهنگی امام رضا علیهالسلام، ص۱۳۱
[xii] - بیانات در دیدار اعضای ستاد برگزاری همایش علامه سید محمد کاظم طباطبایی یزدی، ۲۲/۳/۱۳۹۱